| Вопрос | Ответ | |||
|---|---|---|---|---|
|
سگ جان سگ بدی بود. او اغلب مردم را گاز می گرفت.
|
||||
|
جان نگران این موضوع بود
|
||||
|
این روش مناسبی برای رفتار سگ نبود.
|
||||
|
دوستان در روستا همیشه انتظار داشتند سگ آنها را گاز بگیرد.
|
||||
|
خبر در مورد سگ جان در روستا پخش شد.
|
||||
|
هیچ یک از مردم نمی خواستند به خانه جان بروند.
|
||||
|
جان سعی کرد به سگ دستور بدهد که رفتار کند ، اما هرگز جواب نداد
|
||||
|
او سعی کرد صبور باشد و آرامش را به سگ بیاموزد.
|
||||
|
جان نمی خواست سگ را مجازات کند. "
|
||||
|
چگونه عادت بد سگم را ترک کنم؟ " جان از خودش پرسید.
|
||||
|
دوست جان آمد تا در مورد این موضوع با او صحبت کند.
|
||||
|
D "مردم روستا از من خواستند که نماینده آنها باشم.
|
||||
|
ما می خواهیم سگ شما این عادت را ترک کند.
|
||||
|
چرا زنگ دور گردن سگ نمیزنی؟
|
||||
|
به این ترتیب ، صدای سگ شما را می شنویم که از خیابان می آید.
|
||||
|
جان فکر کرد این ایده عالی است. در حال حاضر ، مردم می توانند از سگ دور شوند. دیگر نمی تواند کسی را گاز بگیرد.
|
||||
|
سگ هم زنگ را دوست داشت. مردم با شنیدن زنگ او به او نگاه کردند.
|
||||
|
این باعث شد سگ بسیار راضی باشد. او آهنگی را که زنگ هنگام راه رفتن می نواخت ، دوست داشت.
|
||||
|
یک روز ، سگ جان در روستا قدم زد و با چند سگ دیگر ملاقات کرد
|
||||
|
او انتظار داشت که آنها زنگی مانند او را بخواهند. اما آنها به زنگ او خندیدند. آنها می گفتند زنگ باعث می شود مردم از او دوری کنند.
|
||||